پسرشب



دل خسته ها عاشقا دانلود کنین

 

 

اهنگ بسیار بسیار زیبای داری پیرمیشی از

پویا بیاتی

 

برای دانلود روی لینک زیر کلیک کنید

 

download.pardad.ir/m/music/Pouya%20Bayati%20-%20Dari%20Pir%20Mishi%20(128).mp3 

چهار شنبه 12 بهمن 1398برچسب:,

  توسط پسرشب  |
 

خدا را شکر . . .

 

 

 

 

 

 

I am thankful for the alarm that goes off in the early morning house,
because it means that I am alive

خدا را شکر که هر روز صبح باید با زنگ ساعت بیدار شوم، این یعنی من هنوز زنده ام


I am thankful for being sick once in a while,
because it reminds me that I am healthy most of the time

خدا را شکر که گاهی اوقات بیمار میشوم، این یعنی بیاد آورم که اغلب اوقات سالم هستم


I am thankful for the husband who snoser all night,
because that means he is healthy and alive at home asleep with me

خدا را شکر که تمام شب صدای خرخر شوهرم را می شنوم
این یعنی او زنده و سالم در کنار من خوابیده است


I am thankful for my teenage daughter who is complaining about doing dishes,
because that means she is at home not on the street

خدا را شکر که دختر نوجوانم همیشه از شستن ظرفها شاکی است
این یعنی او در خانه است و در خیابانها پرسه نمی زند


I am thankful for the taxes that I pay, because it means that I am employed

خدا را شکر که مالیات می پردازم، این یعنی شغل و درآمدی دارم و بیکار نیستم


I am thankful for the clothes that a fit a little too snag,
because it means I have enough to eat

خدا را شکر که لباسهایم کمی برایم تنگ شده اند، این یعنی غذای کافی برای خوردن دارم


I am thankful for weariness and aching muscles at the end of the day,
because it means I have been capable of working hard

خدا را شکر که در پایان روز از خستگی از پا می افتم، این یعنی توان سخت کار کردن را دارم


I am thankful for a floor that needs mopping and windows that need cleaning,
because it means I have a home

خدا را شکر که باید زمین را بشویم و پنجره ها را تمیز کنم، این یعنی من خانه ای دارم


I am thankful for the parking spot I find at the farend of the parking lot,
because it means I am capable of walking
and that I have been blessed with transportation

خدا را شکر که در جائی دور جای پارک پیدا کردم
این یعنی هم توان راه رفتن دارم
و هم اتومبیلی برای سوار شدن


I am thankful for the noise I have to bear from neighbors,
because it means that I can hear

خدا را شکر که سرو صدای همسایه ها را می شنوم، این یعنی من توانائی شنیدن دارم


I am thankful for the pile of laundry and ironing,
because it means I have clothes to wear

خدا را شکر که این همه شستنی و اتو کردنی دارم، این یعنی من لباس برای پوشیدن دارم


I am thankful for the becoming broke on shopping for new year,
because it means I have beloved ones to buy gifts for them

خدا را شکر که خرید هدایای سال نو جیبم را خالی می کند
این یعنی عزیزانی دارم که می توانم برایشان هدیه بخرم


Thanks God... Thanks God... Thanks God

خدا را شکر... خدا را شکر... خدا را شکر 

شنبه 24 دی 1398برچسب:,

  توسط پسرشب  |
 

آدمك ...

آدمك آخر دنياست بخنــــــد

آدمك مرگ همين جاست بخنـــــد

دست خطي كه تو را عاشق كرد

شوخي كاغذي ماست بخنــــــد

آدمـــــك خر نشوي گريه كني

كل دنيا سراب است بخنـــــد

آن خدايـي كه بزرگش خواندي

به خدا مثل تو تنهاست بخنـد

دو شنبه 2 ارديبهشت 1392برچسب:,

  توسط پسرشب  |
 

بنال اي دل...

بنال اي دل به حال زارم امشب

كه تا وقت سحر بيدارم امشب

خيال روي تو خواب از سرم برد

ز هجر قامتت بي يارم امشب

ز بس كه گريه كردم بي حضورت

به زردي مي زند رخسارم امشب

ميان آتش عشقت سر و پا

همي سوزد تن تبدارم امشب

به لبخندي صفا ده جان و دل را

كه عشقم را به تو بسپارم امشب ...

چهار شنبه 28 فروردين 1392برچسب:,

  توسط پسرشب  |
 

عصاي سفيد ...

فاصله دخترك تا پيرمرد يك نفر بود ، روي نيمكت چوبي ، روبروي يك آبنماي سنگي . پيرمرد از دختر پرسيد :

- غمگيني ؟

- نه.

-مطمئني ؟

-نه .

-چرا گريه ميكني ؟

- دوستام منو دوست ندارن .

- چرا ؟

- چون قشنگ نيستم .

- قبلا اينو بهت گفتن ؟

- نه .

- ولي تو قشنگ ترين دختري هستي كه من تا حالا ديدم .

- راست ميگي ؟

- از ته قلبم آره .

دخترك بلند شد پيرمرد را بوسيد و به طرف دوستانش رفت . شاد شاد . چند دقيقه بعد پيرمرد اشك هاشو پاك كرد ، كيفشو باز كرد ، عصاي سفيدش رو بيرون آورد ....

دو شنبه 19 فروردين 1392برچسب:,

  توسط پسرشب  |
 

امتحان عشق..

در جلسه امتحان عشق

من مانده ام و يك برگه سفيد !!!

يك دنيا حرف ناگفتني...

و يك بغل تنهايي و دلتنگي...!!!

درد دل من در اين كاغذ كوچك جا نمي شود !

در اين سكوت بغض آلود

قطره كوچكي هوس سرسره بازي ميكند !!!

و برگه سفيد عاشقانه قطره را به آغوش مي كشد !

عشق تو نوشتني نسيت ...

در برگه ام ، كنار آن قطره يك قلب كوچك مي كشم !!!

وقت تمام است

برگه ها بالا ....!!!؟؟؟

یک شنبه 18 فروردين 1392برچسب:,

  توسط پسرشب  |
 

عشق کاغذی


 

 

 



دستمال كاغذي به اشک گفت :

قطره قطره‌ات طلاست یک کم از طلای خود حراج می‌کنی ؟

عاشقم !

با من
ازدواج می‌کنی ؟

اشک گفت : ازدواج اشک و دستمالِ کاغذی !

تو چقدر ساده‌ای ! خوش خیالِ کاغذی !

توی ازدواج ما تو مچاله می‌شوی چرک می‌شوی و تکه‌ای زباله می‌شوی

پس برو وبی‌خیال باش

عاشقی کجاست !

تو فقط دستمال باش !

دستمال کاغذی ، دلش شکست گوشه‌ای کنار جعبه‌اش نشست

گریه کرد و گریه کرد و گریه کرد

در تن سفید و نازکش دوید خونِ درد

آخرش ، دستمال کاغذی مچاله شد ، مثل تکه‌ای زباله شد او ولی شبیه دیگران نشد ،

چرک و زشت مثل این و آن نشد رفت اگرچه توی سطل آشغال پاک بود و عاشق و زلال او با

تمام دستمال‌های کاغذی فرق داشت چون که در میان قلب خود

دانه‌های اشک کاشت....

 

یک شنبه 30 بهمن 1390برچسب:,

  توسط پسرشب  |
 

عشق عشق عشق...........

 

 

 

داستان غمناك دو عاشق كه به هم نمي رسن..

شب عروسيه، آخره شبه ، خيلي سر و صدا هست. ميگن عروس رفته تو اتاق لباسهاشو عوض كنه هر چي منتظر شدن برنگشته، در را هم قفل كرده. داماد سروسيمه پشت در راه ميره داره از نگراني و ناراحتي ديوونه مي شه. مامان باباي دختره پشت در داد ميزنند: مريم ، دخترم ، در را باز كن. مريم جان سالمي ؟؟؟ آخرش داماد طاقت نمياره با هر مصيبتي شده در رو مي شكنه ميرند تو. مريم ناز مامان بابا مثل يه عروسك زيبا كف اتاق خوابيده. لباس قشنگ عروسيش با خون يكي شده ، ولي رو لباش لبخنده! همه مات و مبهوت دارند به اين صحنه نگاه مي كنند. كنار دست مريم يه كاغذ هست، يه كاغذي كه با خون يكي شده. باباي مريم ميره جلو هنوزم چيزي را كه ميبينه باور نمي كنه، با دستايي لرزان كاغذ را بر ميداره، بازش مي كنه و مي خونه :

 

سلام عزيزم. دارم برات نامه مي نويسم. آخرين نامه ي زندگيمو. آخه اينجا آخر خط زندگيمه. كاش منو تو لباس عروسي مي ديدي. مگه نه اينكه هميشه آرزوت همين بود؟! علي جان دارم ميرم. دارم ميرم كه بدوني تا آخرش رو حرفام ايستادم. مي بيني علي بازم تونستم باهات حرف بزنم.

 

ديدي بهت گفتم باز هم با هم حرف مي زنيم. ولي كاش منم حرفاي تو را مي شنيدم. دارم ميرم چون قسم خوردم ، تو هم خوردي، يادته؟! گفتم يا تو يا مرگ، تو هم گفتي ، يادته؟! علي تو اينجا نيستي، من تو لباس عروسم ولي تو كجايي؟! داماد قلبم تويي، چرا كنارم نمياي؟! كاش بودي مي ديدي مريمت چطوري داره لباس عروسيشو با خون رگش رنگ مي كنه. كاش بودي و مي ديدي مريمت تا آخرش رو حرفاش موند. علي مريمت داره ميره كه بهت ثابت كنه دوستت داشت. حالا كه چشمام دارند سياهي ميرند، حالا كه همه بدنم داره مي لرزه ، همه زندگيم مثل يه سريال از جلوي چشمام ميگذره. روزي كه نگاهم تو نگاهت گره خورد، يادته؟! روزي كه دلامون لرزيد، يادته؟! روزاي خوب عاشقيمون، يادته؟! نقشه هاي آيندمون، يادته؟! علي من يادمه، يادمه چطور بزرگترهامون، همونهايي كه همه زندگيشون بوديم پا روي قلب هردومون گذاشتند. يادمه روزي كه بابات از خونه پرتت كرد بيرون كه اگه دوستش داري تنها برو سراغش.

 

يادمه روزي كه بابام خوابوند زير گوشت كه ديگه حق نداري اسمشو بياري. يادته اون روز چقدر گريه كردم، تو اشكامو پاك كردي و گفتي گريه مي كني چشمات قشنگتر مي شه! مي گفتي كه من بخندم. علي حالا بيا ببين چشمام به اندازه كافي قشنگ شده يا بازم گريه كنم. هنوز يادمه روزي كه بابات فرستادت شهر غريب كه چشمات تو چشماي من نيافته ولي نمي دونست عشق تو ، تو قلب منه نه تو چشمام. روزي كه بابام ما را از شهر و ديار آواره كرد چون من دل به عشقي داده بودم كه دستاش خالي بود كه واسه آينده ام پول نداشت ولي نمي دونست آرزوهاي من تو نگاه تو بود نه تو دستات. دارم به قولم عمل مي كنم. هنوزم رو حرفم هستم يا تو يا مرگ. پامو از اين اتاق بزارم بيرون ديگه مال تو نيستم ديگه تو را ندارم. نمي تونم ببينم بجاي دستاي گرم تو ، دستاي يخ زده ي غريبه ايي تو دستام باشه. همين جا تمومش مي كنم. واسه مردن ديگه از بابام اجازه نمي خوام. واي علي كاش بودي مي ديدي رنگ قرمز خون با رنگ سفيد لباس عروس چقدر بهم ميان! عزيزم ديگه ناي نوشتن ندارم. دلم برات خيلي تنگ شده. مي خوام ببينمت. دستم مي لرزه. طرح چشمات پيشه رومه. دستمو بگير. منم باهات ميام ….


پدر مريم نامه تو دستشه ، كمرش شكست ، بالاي سر جنازه ي دختر قشنگش ايستاده و گريه مي كنه. سرشو بر گردوند كه به جمعيت بهت زده و داغدار پشت سرش بگه چه خاكي تو سرش شده كه توي چهار چوب در يه قامت آشنا مي بينه. آره پدر علي بود، اونم يه نامه تو دستشه، چشماش قرمزه، صورتش با اشك يكي شده بود. نگاه دو تا پدر تو هم گره خورد نگاهي كه خيلي حرفها توش بود. هر دو سكوت كردند و بهم نگاه كردند سكوتي كه فرياد دردهاشون بود. پدر علي هم اومده بود نامه ي پسرشو برسونه بدست مريم اومده بود كه بگه پسرش به قولش عمل كرده ولي دير رسيده بود. حالا همه چيز تمام شده بود و كتاب عشق علي و مريم بسته شده. حالا ديگه دو تا قلب نادم و پشيمون دو پدر مونده و اشكاي سرد دو مادر و يه دل داغ ديده از يه داماد نگون بخت! مابقي هر چي مونده گذر زمانه و آينده و باز هم اشتباهاتي كه فرصتي واسه جبران پيدا نمي كنن ‍ 

چهار شنبه 12 بهمن 1390برچسب:,

  توسط پسرشب  |
 

عشق کهنه

 

 

 

 

 

 

پیرمردی صبح زود از خانه اش بیرون آمد.پیاده رو در دست تعمیر بود به همین خاطر در خیابان شروع به راه رفتن کرد که ناگهان یک ماشین به او زد.مرد به زمین افتاد.مردم دورش جمع شدند واو را به بیمارستان رساندند. پس از پانسمان زخم ها، پرستاران به او گفتند که آماده عکسبرداری از استخوان بشود.پیرمرد در فکر فرو رفت.سپس بلند شد ولنگ لنگان به سمت در رفت و در همان حال گفت:"که عجله دارد ونیازی به عکسبرداری نیست" پرستاران سعی در قانع کردن او داشتند ولی موفق نشدند.برای همین از او دلیل عجله اش را پرسیدند. پیر مرد گفت:" زنم در خانه سالمندان است.من هر صبح به آنجا میروم وصبحانه را با او میخورم.نمیخواهم دیر شود!" پرستاری به او گفت:" شما نگران نباشید ما به او خبر میدهیم. که امروز دیرتر میرسید." پیرمرد جواب داد:"متاسفم.او بیماری فراموشی دارد ومتوجه چیزی نخواهد شد وحتی مرا هم نمیشناسد." پرستارها با تعجب پرسیدند: پس چرا هر روز صبح برای صرف صبحانه پیش او میروید در حالی که شما را نمیشناسد؟"پیر مرد با صدای غمگین وآرام گفت:" اما من که او را مي شناسم 

دو شنبه 10 بهمن 1390برچسب:,

  توسط پسرشب  |
 

مطلب عشق

 

 

 

 

 

چند مطلب عاشقانه
کسی به شوق تو می خواهد پرواز کند تو پروبالش باش کسی به شوق تو می روید تو آبش باش کسی از سوزش دل با تو سخن می گوید تو زبانش باش کسی تو را بی آنکه بداند جستجو می کند تو مقصد و مقصودش باش کسی تو را صدا می کند تو ندایش باش کسی تو را عشق می ورزد تو معشوقش باش

اولين كسي كه عاشقش ميشي دلتو ميشكونه و ميره . دومين كسي رو كه مياي دوست داشته باشي و از تجربه قبلي استفاده كني دلتو بدتر ميشكنه و ميزاره ميره . بعدش ديگه هيچ چيز واست مهم نيست و از اين به بعد ميشي اون آدمي كه هيچ وقت نبودي . ديگه دوست دارم واست رنگي نداره .. و اگه يه آدم خوب باهات دوست بشه تو دلشو ميشكوني كه انتقام خودتو ازش بگيري و اون ميره با يكي ديگه اينطوريه كه دل همه آدما ميشکنه مثه دل منو تو
تنهای تنها از جاده های خیال رویا ییم می گذرم به امید دیدار تو این تاریکی شوم مرا ویران کرد رویاهای مرا در غصه پنهان کرد نیست کسی که به من بیاموزد راه و رسم عشق را افسرده و ماتم زده تنها کنار رود کم آبی نشستم که نیست در آن زلالی فقط به امید دیدار تو
تنهايی را دوست دارم زيرا بی وفا نيست ... تنهايی را دوست دارم زيرا عشق دروغی در آن نيست ... تنهايی را دوست دام زيرا تجربه کردم ... تنهايی را دوست دارم زيرا خداوند هم تنهاست .. . تنهايی را دوست دارم زيرا.... در کلبه تنهايی هايم در انتظار خواهم گريست و انتظار کشيدنم را پنهان خواهم کرد
توی آسمون دنیا هر کسی ستاره داره چرا وقتی نوبت ماست آسمون جائی نداره واسه من تنهائی درده درد هیچ کس‌ نداشتن هر گل پژمرده ای رو تو کویر سینه کاشتن دیگه باور کردم آن را که باید تنها بمونم تا دم لحظه مردن شعر تنهائی بخونم

التماس به خدا شجاعت است اگر برآورده شود حاجت

است اگر برآورده نشود حکمت است

التماس به خلق خدا شرمندگي است اگر برآورده شود

منت است و اگر برآورده نشود ذلت است
 

شنبه 8 بهمن 1390برچسب:,

  توسط پسرشب  |
 

 



صفای اشک وفای غم
night.boy007@yahoo.com


 

تصاویر عشقی
انیمیشن متحرک
فانتزی
اگه شکست عشق رو نچشیدی بخون
داستان
پسر عاشق
ساعت ویژه
شرط عشق
داستان زیبا و واقعی مارمولک عاشق
داستان واقعی
تک اهنگ های زیبا
به سلامتی . . .
عکس خودم

 

 آدمك ...
 بنال اي دل...
 عصاي سفيد ...
 امتحان عشق..
 ساقی
 عشق کاغذی
 عشق عشق عشق...........
 دورت بگردم
 دل خسته ها عاشقا دانلود کنین
 رفیق
 ولنتاین
 عشق کهنه
 کلام عشق
 داستان واقعی
 پسر عاشق
 پسری که عاشق...
 شکست....

 

ارديبهشت 1392
فروردين 1392
بهمن 1390
دی 1390

 

پسرشب

 


تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان مرام غم صفای اشک و آدرس nightboy.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





عشق ماهی
پسر شب
کیت اگزوز
زنون قوی
چراغ لیزری دوچرخه

 

داستان
کیت اگزوز ریموت دار برقی
ارسال هوایی بار از چین
خرید از علی اکسپرس

 

RSS 2.0

ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 19
بازدید ماه : 33
بازدید کل : 6024
تعداد مطالب : 63
تعداد نظرات : 10
تعداد آنلاین : 1



Alternative content



استخاره آنلاین با قرآن کریم